Thursday, April 20, 2006

خوابی که پریده بود

خوابی که پریده بود بیصدا اومده بود سراغم
منم از فرصت استفاده کردم
پریدم از جام
تیز گرفتمش
کردمش تو قفس
حالا من شدم زندان بان
خیلی زرنگ
کافیه پلک به هم بزنم
اونوقت
رفته که رفته

0 Comments:

Post a Comment

<< Home